محل تبلیغات شما



آمده بود بیمارستان،کپسول اکسیژن می خواست؛

امانت،برای مادر مریضش.سرباز بخش را صدا زدم،کپسول را ببرد؛نگذاشت!

هر چه گفتم:

امیر،شما اجازه بفرمایید.؛قبول نکرد!،خودش برداشت.»

گفت:

نه!خودم می برم،برای مادرمه.»

خاطره از امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛(جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح)!

یادگاران69ص

دلنوشته شهید راجب به مادر

وصیتنامه شهید مجید خدمت

شهید ,مادر ,علی ,صیاد ,شیرازی؛ ,مادرمه ,امیر سپهبد ,از امیر ,سپهبد شهید ,شهید علی ,علی صیاد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ايل بزرگ هزاره (ايل اركوازي بولي)